مدتی پیش اینفوگرافیکی از Shane Ketterman دیدم که اصول طراحی تجربه کاربری را به سه دسته اصلی تقسیم کرده بود و هر کدام از این دستههای اصلی دارای زیر شاخههای دیگری بودند. این سه دسته اصلی عبارتند از :
۱. روانشانسی تجربه کاربری (رفتار انسانی)
۲. تجربه کاربری اکتشافی
۳. قوانین تجربه کاربری (اصول کاربردی)
در دسته سوم، یک سری قوانین مطرح شده بود که تا به حال به طوز متمرکز مطلبی درباره آنها نخوانده بودم. با کمی گشت و گذار در مقالات و کتابها، هر کدام از قوانین (که بیشترشان توسط روانشناسان ارائه شده بود) را به طور متمرکز مطالعه کردم.
در این سری مقالات سعی دارم این ۱۰ قانون یا بهتر بگویم ۱۰ نظریه و کاربردشان در طراحی تجربه کاربری را به طور جداگانه باز کنم و شرح دهم.
قانون اول : Hick’s Law
بیایید با یک مثال شروع کنیم. اگر تا به حال برای خرید یک محصول مثل کفش به یکی از فروشگاههای اینترنتی سری زده باشید و کلمه «کفش» را جست و جو کرده باشید، احتمالا به بیش از ۱۰۰۰ نتیجه در این جست و جو میرسید. در بین این ۱۰۰۰ مورد، انواع مختلف کفش مثل کفش رسمی، ورزشی، زنانه، مردانه و … با برندهای مختلف به چشم میخورد اما مهمترین سوال این است که چگونه میتوانیم از بین این ۱۰۰۰ گزینه، کفش دلخواه خود را پیدا و انتخاب کنیم؟
در سال ۱۹۵۱ ویلیام هیک، روانشناس بریتانیایی، آزمایشهایی را با یک سری لامپ و حروف مورس برای اندازهگیری زمان واکنش انجام داد. هیک متوجه شد که رابطه بین زمان صرفشده برای تصمیمگیری و تعداد انتخابها لگاریتمی بوده است. مطالعات هیک و ری هیمن (روانشناس آمریکایی) مبنای قانون هیک شد. قانونی که به طور خلاصه بیان میکند که اگر انتخابهای بیشتری را به افراد بدهید، آنها زمان بیشتری برای تفسیر و پردازش اطلاعات برای تصمیمگیری نیاز خواهند داشت. اگر به تئوری پارادوکس انتخاب بری شوارتز هم نگاهی بیندازیم میبینیم که قانون هیک با این تئوری مطابقتهای فروانی دارد:
گزینههای بیشتر منجر به استرس بیشتر و کاهش میزان رضایت میشود.
قانون هیک به ما چه میگوید؟
تحقیقات هیک و هیمن منجر به تعریف فرمول قانون هیک شد.
“RT”زمان واکنش، “(n)”تعداد محرکها یا انتخابهای ارائه شده و “a” کل مدت زمانی است که فرد، درگیر تصمیمگیری نمیشود و “b” زمان پردازش هر انتخاب است که برای انسان ها چیزی حدود ۱۵۵/۰ ثانیه تخمین زده میشود.
برای واضح تر شدن این موضوع بیایید یک مثال را با هم بررسی کنیم. فرض کنید در وبسایتی هستید و میخواهید به جای خاصی هدایت شوید. در این قسمت لیستی از ۵ انتخاب و دو ثانیه زمان برای خواندن، فهمیدن و تصمیم گرفتن برای انتخاب مورد دلخواه از بین گزینهها وجود دارد. زمان پاسخگویی بر اساس قانون هیک طبق تعریف این طور محاسبه میشود :
مفهوم قانون هیک در طراحی تجربه کاربری و بهینهسازی آن بسیار پیشپاافتاده به نظر میرسد و میتوان آن را در یک جمله خلاصه کرد : به حداقل رساندن تعداد گزینه هایی که نمایش داده می شود، برای سرعت بخشیدن به روند تصمیم گیری. البته موارد استثنا هم برای این قانون وجود دارد. به طور مثال زمان تصمیمگیری کاربری قبل از ورود به سایت ذهن خود را آماده ساخته و تصمیم خود را گرفته باشد، کمتر از کسی است که نمیداند چه میخواهد.
این به این معنی است که از میان تمام گزینهها، به گزینهای که میخواهید هدف کاربر قرار گیرد، اهمیت بیشتر و جایگاه بهتری بدهید.
اما قانون هیک در بازاریابی دیجیتال به ما چیز دیگری نیز میگوید.
پیامد های قانون هیک در طراحی UX
قانون هیک میتواند علاوه بر بهینه سازی نرخ تبدیل وبسایت، در بسیاری از جنبههای مختلف زندگی و کسب و کار مورد استفاده قرار بگیرد. اما من در اینجا به طور خلاصه به ۱۱ پیامد یا کارکرد قانون هیک درباره طراحی تجربه کاربری اشاره میکنم.
۱. یکی از مهم ترین اصول طراحی که به K.I.S.S (کوتاه و ساده نگه دار) شناخته میشود، ناشی از استفاده از قانون هیک است که در بسیاری از زمینه ها استفاده میشود.
۲. از جنبه ی طراحی سیستم ها، قانون گال، نظریه مشابهی را در زمینه سیستمهای پیچیده بیان میکند. این قانون نشان میدهد که سیستمهای پیچیده معمولا از یک سیستم ساده که به درستی کار میکرده، تکامل یافتهاند. استفاده از این قانون باعث میشود مدیران پروژه در ابتدای فرایند طراحی، وبسایت و اپلیکیشنهای خود را ساده نگه دارند و از اضافهکردن ویژگیهای بیشمار و عملکرد پیچیده آن خودداریکنند.
۳. اجتناب از منوبارهای بزرگ و تودرتو و دستهبندیهای بیش از اندازه زیاد.
۴. کم کردن call to action و لینکهای مختلف در یک صفحه، به منظور کاهش پیچیدگی. برای مثال در صفحهی فرود وبسایت خود نیازی نیست با قرار دادن دکمه های call to action با عناوین مختلف، کاربر را به یک صفحهی یکسان بفرستید.
۵. اکثر کاربرانی که در سایت شما قرار دارند، با نوعی پیشفرض یا انگیزه اولیه به وبسایتتان آمدهاند و تا حدودی میدانند که دنبال چه چیزی هستند. طراحی مناسب صفحات فرود بر اساس تست منابع ترافیک وبسایت و دانستن این که «کاربران چه میخواهند؟» به حذف انتخابهایی که به کاربران مربوط نمیشوند، کمک میکند. با حذف المانهای اضافه و تمرکز بر انتخابهای مناسبتر میتوانیم تجربه کاربر را لذت بخش تر کنیم.
۶. برای مجموعه دادههای بزرگ مانند پستهای بلاگ و توضیحات دربارهی یک محصول یا … میتوان با استفاده از فضاهای خالی مناسب (white space)، فضا را با تصمیمگیری راحتتری سازگار کنیم.
۷. در سایتهای با محتوای زیاد و سنگین، طراحان باید از الگوهای طراحی طوری استفاده کنند که کاربر با یک نگاه سریع بتواند به راحی آنچه را که جست و جو میکند را بیابد. یک طراحی خوب همیشه بر تعادل بین نشانههای بصری، رنگ، فاصله و دیگر عناصر مهم در یک صفحه تأکید میکند.
۸. بهتر است به این نکته توجه داشته باشیم که اکثر مردم، محتوا را به طور کامل نمیخوانند بلکه فقط آن را اسکن میکنند. استفاده از عکسهای مناسب، تصاویر گرافیکی، فاصلهها، عناوین، پاراگراف های کوتاه و بولت پوینت ها برای کمک به کاربران در این فرآیند مفید است.
۹. استفاده از یک رنگ دیگر (مثلا آبی) برای نشان دادن لینکهای قابل کلیک در متن، سرعت فرایند تصمیمگیری کاربر را افزایش میدهد. کاربران مجبور نیستند درباره چنین انتخابهایی فکر کنند زیرا این الگوها در قراردادهای جهانی در طراحی وب شناختهشده است.
۱۰. با دستهبندی انتخابهای مختلف، میتوانیم تصمیمگیری را برای کاربر آسانتر کنیم. به طور مثال برای خرید کفش، انواع اصلی کفش (زنانه، مردانه، بچهگانه) را به عنوان دستهبندی اصلی قرار میدهیم و به ترتیب سایر دستهبندیها را زیر شاخه اینها قرار میدهیم.
۱۱. اگر کاربر قرار است یک پروسه طولانی و پیچیده را طیکند، بهتر است تا جای ممکن آن را سادهسازی کنیم و به بخشها و مراحل مختلف تقسیمبندی کنیم. این مورد را به وفور میتوان در صفحات ثبتنام و خرید محصول در سایت های مختلف دید. با کاهش تعداد گزینههای روی صفحه نمایش، امکان تکمیل فرایند از سوی کاربر بیشتر و بیشتر میشود.
به طور کلی طبق موارد بالا، طراحان میتوانند در طراحی المانهای مختلف از جمله منوهای کشویی، دکمهها، فرمهای ثبتنام و … برای محصول خود از قانون هیک استفاده کنند. همیشه به خاطر داشته باشیم که بین گزینه های ارائهشده به کاربر و زمان تصمیمگیری او تعادل برقرار کنیم و سرعت انجام کارهای دلخواه او را تا جای ممکن بالا ببریم.
در قسمت اول این مقالات، نوشته های Neal Cole ، Anton Nikolov ، Mads Soegaard و Steven Douglas کمک بسیاری به من کردند.
دیدن ویوئو زیر هم خالی از لطف نیست.
1 دیدگاه On طراحان UX درباره قانون هیک چه باید بدانند؟
مقاله پر مغزی بود